گردون کوه - اوج
سفارش تبلیغ
"برای رسیدن به اوج نخست باید عمق را کند و کاو کرد"
  • هم طناب ( جمعه 87/4/7 :: ساعت 7:42 عصر)

     

    جای شما خالی ...

    دشت هایی چه فراخ

    کوه هایی چه بلند ! در گلستانه چه بوی علفی می آمد !

    من در این آبادی پی چیزی می گشتم

    پی خوابی شاید

    پی نوری ... ریگی ... لبخندی

    پشت تبریزی ها

    غفلت پاکی بود ... که صدایم می زد

    پای نی زاری ماندم ... باد می آمد ... گوش دادم

    چه کسی با من حرف می زد ؟!

    سوسماری لغزید ... راه افتادم ... یونجه زاری سر راه

    بعد جالیزار خیار .. بوته های گل رنگ ... و فراموشی خاک

    لب آبی ... گیوه ها را کندم .

     نشستم ... پاها در آب

    من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هشیار است !

    نکند اندوهی سر رسد از پس کوه !

    چه کسی پشت درختان است ؟

    هیچ ... می چرد گاوی در کرد .

    ظهر تابستان است ... سایه ها می دانند که چه تابستانی است .

    سایه هایی بی لک ... گوشه ای روشن و پاک .

    کودکان احساس ... جای بازی اینجاست !

    زندگی خالی نیست ...

    مهربانی هست ... سیب هست ... ایمان هست

    آری ...

    تا شقایق هست زندگی باید کرد .

    در دل من چیزی است مثل یک بیشه ی نور

    مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم می خواهد

    بدوم تا ته دشت ... بروم تا سر کوه

    دورها آوایی است که مرا می خواند .

    سهراب سپهری





    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    استفاده بهتر از زمان در سوئد
    کمی خنده
    مرا کسی نزاد.خدا زاد!
    سالگرد زنده یاد حسین قلی خانی
    نجوم
    بهار...
    دوست داریم !!!!
    من می تونم !!!!!
    [عناوین آرشیوشده]