اوج
سفارش تبلیغ
"برای رسیدن به اوج نخست باید عمق را کند و کاو کرد"
  • هم طناب ( شنبه 89/5/9 :: ساعت 11:37 صبح)

    خواندن کل این متن بیشتر از 3 دقیقه زمان شما را نخواهد گرفت.
     
    پس لطفا بخوانید

    18 سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اینجا هر پروژه‌اى حداقل 2 سال طول می‌کشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست. جهانى شدن(globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم. و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی‌ها در تناقض است. آن‌ها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند و خیلى به آرامى کارى را پیش می‌برند. ولى در انتها، این شیوه همیشه به نتایج بهترى می‌انجامد. به عبارت دیگر:
    1-
    سوئد در حدود 450000 کیلومتر مربع وسعت دارد.
    2-
    سوئد حدود 9 میلیون جمعیت دارد.
    3- استکهلم، پایتخت سوئد که به پایتخت اسکاندیناوی نیز مشهور است حدود78000 نفر جمعیت دارد.
    4-
    ولوو، اسکانیا، ساب، الکترولوکس و اریکسون برخى از شرکت‌هاى تولیدى سوئد هستند.
    اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را درنقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.
    روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟ او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟

    این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food).این جنبش می‌گوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و

    شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار می‌گیرد.
    غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک ""اروپاى آهسته"" نامیده شده است. این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال می‌برد. نهضتى که کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.
    مردم فرانسه با وجودى که 35 ساعت در هفته کار می‌کنند امّا ازآمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها مولّدترند. آلمانی‌ها ساعت کار هفتگى را به 28/8 ساعت تقلیل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت تولیدشان 20درصد افزایش یافته است. این گرایش به آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائی‌ها را هم جلب کرده است.
    البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن یا بهره‌ورى کمتر نیست. بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهره‌ورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر است. به معنى برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است.به معنى چسبیدن به حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى بها دادن به یکى از اساسی‌ترین ارزش‌هاى انسانى یعنى ساده زندگى کردن است. هدف جنبش آهستگى، محیط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت می‌برند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این که چگونه شرکت‌ها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بی‌شتاب و با بهره‌ورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.
    بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان می‌گذرانیم امّا تنها هنگامى به آن می‌رسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم. بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش می‌کنیم. همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار می‌کنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم. به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق می‌افتد، در
    حالى که تو سرگرم برنامه‌ریزی‌هاى دیگرى هستى.
    به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب را خواندید تبریک می‌گوئیم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها می‌کنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند!

     

     

    کوه سیالان-دره 2هزار




  • هم طناب ( شنبه 89/5/9 :: ساعت 11:25 صبح)

     

    آشار بیشه-لرستان,درود 

     یک روز یک زن و مرد با ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنن. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن ...

    وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، راننده ی خانم بر میگرده میگه :
    - آه چه جالب شما مرد هستید!
    ببینید چه به روز ماشینامون اومده !
    همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم!
    این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!

    مرد با هیجان پاسخ میده:
    - اوه … "بله کاملا" … با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه !

    بعد اون خانم زیبا ادامه میده و میگه :
    - ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملا داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنا خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم !

    و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده.
    مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.
    زن هم با کمال خونسردی درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.

    مرد می گه شما نمی نوشید؟!
    زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب میگه :
    - نه عزیزم، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم … !

     نتیجه اخلاقی : آقایون عبرت بگیرید و بترسید از مکـر زنان!

     

       دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.
    عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا ســــمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
    داروساز گفت اگر ســــم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا ســــم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
    دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
    هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا ســــم را از بدنش خارج کند.
    داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم ســــم نبود بلکه ســــم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.

    نتیجه اخلاقی :
    دل چو به مهر تو مصفا شود، دیگر از آن کینه سراغی مباد!




  • هم طناب ( دوشنبه 88/9/2 :: ساعت 12:53 عصر)

    مرا کسی نزاد.خدا زاد!

    نه زان گونه که کسی می‌خواست. که من کسی نداشتم ...کسم خدا بود ! کس ِ بی کسان...

    در باغ ِ بی برگی زادم و در ثروت فقر غنی گشتم و از چشمه‌‌‌ی ایمان سیراب شدم و در هوای دوست داشتن دم زدم...

    و در آرزوی آزادی سر برداشتم و در بالای غرور قامت کشیدم و از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندند و از مهر نوازشم کردند؛

    تا حقیقت دینم شد و راه رفتنم! و خیر حیاتم شد و کار ماندنم؛و زیبایی عشقم شد و بهانه‌ی زیستنم!

     

    خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری ِ لحظه‌ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی‌اش سوگوار نباشم!

    خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز؛خود چگونه مردن را خواهم آموخت ...

     

                                                                                     دکتر شریعتی

     




  • هم طناب ( یکشنبه 88/7/12 :: ساعت 7:36 عصر)

    سالگرد زنده یاد حسین قلی خانی

          به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید که می رویم به داغ بلند بالایی      

    ای عطر ریخته

             عطر ریخته

                 دل عطر دان خالی پر انتظار توست

                                                       غم یادگار توست...

    با دیدگانی پر از سرور و غرور و با زخم هایی عمیق و مرد افکن در سینه از هجران هول انگیز

     

     یار غار و پدر همنورد  زنده یاد حسین قلی خانی به یاد او و با خاطره های صدای دلنوازش

     

     به دامان کوه می رویم و یادش را گرامی میداریم .

     

    زمان: دوشنبه 13 مهر 1388ساعت 13.30

    مکان تجمع : جنب مسجد خاتم النبیا به مقصد کوهجین ( اوش بلاغ)

    گروه کوهنوردی پویا




  • هم طناب ( چهارشنبه 88/2/16 :: ساعت 9:52 عصر)

    نجوم شاید تنها علمی است که دارای آزمایشگاهی است که خدا آنرا رایگان در اختیار ما قرار داده است تا ما را با طبیعت با علم با قدرتش آشنا کند تا با دیدن آن لذت ببریم.لذتی که شاید یک لحظه چشم دوختن به آنرا در یک شب پر ستاره در دل کویررا هرگز از یاد نخواهید برد.

    اما نجوم چیست؟

    نجوم علمی است که به مطالعه ی حرکات ، ساختار،ویژگی های همه ی اجرام سماوی مثل ستارگان،سیارات و کهکشانها  و به تکامل و سرنوشت آنها می پردازد.ویژگی هایی مثل:جرم،رنگ،دما،ترکیبات و ... یکی از شاخه های علم فیزیک است .

    اما هرگاه از این علم نامبرده می شود به خطا خیلی ها فکر می کنند که نجوم علم طالع بینی است اما در اشتباه هستد چون هیچ ارتباطی بین آنها  وجود ندارد  ونجوم یک علم است و طالع بینی جزو خرافات است.

    کلمه ی نجوم جمع نجم به معنی ستاره است.اماواژه ی astronomy    یعنی معادل انگلیسی کلمه ی نجوم از 2 واژه ی یونانی astron  به معنای ستاره و nomos   به معنای قانون گرفته شده است.

     

    تعریف آماتور:

    باید بگویم که آماتور  یک فرد ناشی یا تازه کار نیست بلکه کسی است که به نجوم  وآسمان بالای سرش علاقه نشان داده ودوست دارد چیز های بیشتری بداند و به جستو جو در آسمان شب بپردازد خود راهی را در پیش می گیرد با پشکار فراوان شروع به خواندن کتاب های  نجومی می کند از همه جا اطلاعات را جمع آوری میکند

    همیشه منتظر وقایع جالب و دیدنی آسمان است وامکان دارد با یک دوربین ساده یا با تلسکوپ دست ساخته یا تلسکوپی که تهیه کرده به دیدن آن وقایع برود  اما آماتور کسی است که با علاقه خویش وارد این حرفه شده واین شغل او نیست و از آن پولی بدست نمی آورد بلکه به طور انتزاعی به فعالیت خود ادامه می دهد و امکان دارد کارهای علمی بزرگی مانند کشف یک دنباله دار یا یک سیاره فرا خورشیدی  و.... را در کار خود بگنجاند و ممکن است در راهش پیروز شود.مانند خیلی از آماتور ها که به علم و منجمان حرفه ای  دیگر کمک کرده اند.

    اما فرق یک منجم آماتور با یک منجم حرفه ای در چیست؟

    همانطور که قبلا بیان شد یک فرد حرفه ای باید در دانشگاه در رشته فیزیک درس خوانده ودر مدارج بالا وارد یکی از حوزه های علم نجوم شود وآنگاه برای کارش نیاز به آزمایشات بصری دارد و بهترین وسیله اش تلسکوپی نسبتا بزرگ است که ابزاری به نامccdبه آن وصل شده و منجم هر جای که باشد حتی در خانه خود می تواند به راحتی آسمان را جاروب کرده و دیگر نیازی نیست که در رصد خانه بماند.منجمان حرفه ای به جمع آوری اطلاعاتی درباره قسمت های عمیق آسمان می پردازند واز رصد وجمع اوری اطلاعات در نزدیکی خودمان و در منظومه شمسی بی بهره اند.

    اما یک منجم آماتور همانطور که گفتیم باید در زمینه؛ رصد و هم در زمینه علمی  خود را تجهیز کرده وهنگام رصد به علت نبود امکاناتی مانند بالا  این خود منجم بوده که وسایل را جمع آوری کرده شب تا صبح در رصد خانه یا منطقه ای باز  به تماشای آسمان  می پردازد وباید بگویم از آن لذت می برد.

    اما منجمان اماتور چه کارهای انجام می دهند؟

    کارهای آماتور ها ممکن است  تنها یک تفریح  باشد ویا یک کار علمی وشاید هم یک کاری که هم علمی است و هم تفریحی

    علمی مانند:بدست آوردن فاصله،قدر ،زاویه وپژوهش در مورد رنگ ،درخشندگی وحرارت یک ستاره ویا تولد و مرگ آنها،اجرای سمینار ها ، ایجاد باشگاه های نجومی

    تحقیق در زمینه رابطه سازه های باستانی با نجوم(اختر باستانشناسی)

    تفریحی: رصد آسمان،پیدا کردن اجرام اعماق آسمان،کشیدن اجرام با دست آزاد(اسکچ) عکاسی از مناظر آسمان شب ،ساخت ساعت آفتابی

    اجرای مسابقات رصدی مانند مسیه وصوفی واجرای شب های رصدی یا جشن ستارگان.

    تفریحی علمی: هر کدام از موضو عات تفریحی ممکن است به نوبه خود علمی باشد و به عکس

    رصد چیست و چه چیزهایی را باید رصد کرد؟

    رصد کردن یعنی مشاهده دقیق با هدفی از پیش تعیین شده، رصد آسمان شب، کاری است لذت‌بخش که اگر چند شب به آن بپردازید، به لذت آن پی خواهید برد. یکی از ساده‌ترین موضوعهای رصدی، تشخیص صورتهای فلکی است که گام نخست در رصد آسمان محسوب می‌شوددانستن اسمها و شکل صورتهای فلکی برای رصد هر جرمی در آسمان ضروری است. چون هر صورت فلکی از تعدادی «ستاره» تشکیل شده است، ناگزیریم نام ستاره‌ها را هم بدانیم. البته به خاطر سپردن نام (و یا شماره) تمام ستاره‌ها کاری ناممکن است اما بدون شک شناختن درخشانترین و مهمترین ستاره‌ها کار دشواری نیست و برای رصدکنندگان لازم است.
    برخلاف تصور، داشتن تلسکوپ در آغاز کار نه تنها ضروری نیست، بلکه مضر هم هست. کار کردن با تلسکوپ دشوار است زیرا ناحیة بسیار کوچکی از آسمان را نشان می‌دهد و تشخیص آنچه می‌بینیم ساده نیست. ضمن اینکه تلسکوپها بسیار گران‌اند و معمولاً آماتورهای نجوم در آغاز کار توان خرید تلسکوپ را ندارند. بنابراین تا وقتی که آسمان را به خوبی نشناخته‌اید و جزییات صورتهای فلکی را به خوبی نمی‌دانید، به فکر استفاده از تلسکوپ نیفتید.در آغاز کار بهتر است از دوربینهای دوچشمی یا تک چشمی استفاده کنید، این گونه دوربینها چند حُسن دارند، از جمله اینکه بسیار ارزانترند و میدان دید وسیعی دارند، یعنی بخش بزرگتری از آسمان را نشان می‌دهند و در نتیجه یافتن اجرام با آنها بسیار ساده‌تر است.مشخصات دوربینهای دوچشمی و تک چشمی به صورت دو عدد روی بدنه‌شان ثبت می‌شود. عدد نخست نشان‌دهندة بزرگنمایی دوربین است و عدد دوم قطر عدسی شیئی آن را بر حسب میلیمتر مشخص می‌کند. به عنوان مثال، در دوربین 50×20 بزرگنمایی بیست و قطر عدسی 50 میلی‌متر است، دوربینهایی که بزرگنمایی کمتر از 7 دارند، عملاً برای کار رصد مناسب نیستند. دوربینهای 35×7، 42×7 و 50×7 ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین دوربینهای قابل استفاده برای رصد هستند. دوربینهای 50×10 بزرگنمایی بیشتری دارند اما باز هم برای رصد تاحدودی ضعیف‌اند. دوربینهای 50×20 و 60×20و70*15بزرگنمایی خوبی دارند و برای کارهای نجومی بسیار مناسب‌اند به شرطی که بتوان آنها را روی سه‌پایه سوار کرد. دوربینهای 80×20 و بزرگتر از آن دست کمی از تلسکوپهای کوچک ندارند و قیمتشان گران است.اشتباه اینجاست که بسیاری از تازه کارها تصور می کنند برای شروع باید حتما" تلسکوپی پیشرفته و گرانقیمت خرید. دوست عزیز، شما که هنوز صورت های فلکی را نمی شناسی، استفاده صحیح از نقشه های ستاره ها را بلند نیستی و با اجرام غیر ستاره ای آشنا نیستی، چرا در فکر خرید تلسکوپ هستی؟ در شروع کار، به هیچ وجه تلسکوپ وسیله مناسبی نیست، حتی زیان آور است!!!
     
    تجربه نشان می دهد که موفق ترین اخترشناسان آماتور کسانی هستند که کار را با حداقل امکانات و وسایل شروع می کنند. این افراد برای جبران کمبود وسایل، بیشتر به مطالعه و استفاده از نقشه ها گرایش پیدا می کنند. حتی رصد های دقیقی با با چشم غیرمسلح انجام می دهند. به همین دلیل مهارتهای رصدی آنها افزایش می یابد و بعدها که امکانات مناسبی به دست می آورند، به خوبی از آن استفاده می کنند.

    تشکیل گروه های نجوم آماتوری

    بهترین کار برای پیش برد جامعه علمی کشور وبخصوص نجوم تشکیل گروه های وانجمن های نجومی در درون دانشگاه ها وشهر ها است که می تواند کمک شایان توجه هی باشد.

    همانطور که به مطالعات شخصی ادامه می دهید. خوب است تا با دوستان دیگرتان که به ستاره شناسی علاقه دارند، گروهی را تشکیل دهید. ایجاد گروه های آماتوری دوفایده دارد:
     1-
    اینکه امکان تبادل اطلعات و بحث درباره مسائل نجومی قراهیم می شود (در همین بحث ها است که بسیاری از مشکلات علمی آماتورها حل می شود.).
    2-
    اصولا" کار گروهی شوق و انگیزه ایجاد می کند. می توانید با برنامه ریزی مناسب و تقسیم کار بین خودتان سریعتر پیشرفت کنید

     

     




  • هم طناب ( پنج شنبه 87/12/29 :: ساعت 11:14 عصر)

     

    بهار 

    بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
    شاخه‌های شسته، باران‌خورده، پاک
    آسمان آبی وابر سپید،
    برگ‌های سبز بید،‌
    عطر نرگس، رقص باد،
    نغمه شوق پرستوهای شاد،
    خلوت گرم کبوترهای مست، …
    نرم‌نرمک می‌رسد اینک بهار،
    خوش به حال روز‌گار!




  • هم طناب ( دوشنبه 87/7/15 :: ساعت 10:23 عصر)

     

    شاه البرز 

    به جست و جویِ تو

     

    به درگاه کوه می گریم،

     

    در آستانه یِ دریا و علف.

     

    به جست و جویِ تو

     

    در معبرِ باد ها می گریم

     

    در چار راه فصول،

     

    در چارچوب شکسته ی پنجره ای

     

    که آسمان ابر آلود را

     

    قابی کهنه گرفته می گریم.

     

    نام ات سپیده دمی ست که بر پیشانی ی ِ آسمان می گذرد

     

    متبرک باد نام تو!

     

    (احمد شاملو)

    در گذشت ناگهانی  استاد و همنورد بزرگوار آقای حسین قلی خانی را به  جامعه کوهنوردی و

     عزیزان آ ن بزرگوار تسلیت گفته و برای آن مرحوم از درگاه خداوند طلب مغفرت می کنیم .

    (عکس ارسالی از خانم اکبری)

    متن کامل...



  • هم طناب ( سه شنبه 87/6/12 :: ساعت 10:37 عصر)

     

     علم کوه

    گیاه وحشی

    گیاه وحشی کوهم نه لاله گلدان

    مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر

    ز زیر سنگ یک روز سر زدم بیرون

    به زیر سنگ یک روز می شوم مدفون

    سرشت سنگی من زادگاه اندوه است

    جدا ز یارو دیارم دلم نمی خندد

    ز من طراوت و نرمی و رنگ و بوی مخواه 

    گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار

    مرا نوازش و گرمی به گریه می آرد

    مرا به گریه میار مرا به خانه مبر

    آشیان من کوه است





    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    استفاده بهتر از زمان در سوئد
    کمی خنده
    مرا کسی نزاد.خدا زاد!
    سالگرد زنده یاد حسین قلی خانی
    نجوم
    بهار...
    دوست داریم !!!!
    من می تونم !!!!!
    [عناوین آرشیوشده]