به آتوسا دختر کورش گفتند : مردی پنج پسرش در راه ایران شهید شده اند او اکنون در رنج و سختی به سر می برد و هر کمکی به او می شود نمی پذیرد دختر فرمانروای ایران با چند بانوی دیگر به دیدار آن مرد رفت خانه ایی بی رنگ و رو ، که گویی توفانی بر آن وزیده است پیرمردی که در انتهای خانه بر صندلی چوبی نشسته است پیش می آید و می گوید خوش آمدید آتوسا می گوید شنیده ام پنج فرزندت را در جنگ از دست داده ای ؟ و آن مرد می گوید همسرم هم از غم آنها از دنیا رفت . آتوسا می گوید می دانم هیچ کمکی نمی تواند جای آنچه را که از دست داده ای بگیرد اما خوشحال می شویم کاری انجام دهیم که از رنج و اندوهت بکاهد . پیرمرد بی درنگ می گوید اجازه دهید به سربازان ایران در باختر کشور بپیوندم . می خواهم برای ایران فدا شوم . آتوسا چشم هایش خیس اشک می شود و به همراهانش می گوید در وجود این مرد لشکری دیگر می بینم . دو ماه بعد به آتوسا خبر می دهند آن پیر مرد مو سفید هم جانش را برای میهن از دست داد . آتوسا چنان گریست که چشمانش سرخ شده بود . او می گفت مردان برآزنده ایی همچون او هیچگاه کشته نمی شوند آنها آموزگاران ما هستند . و به سخن دانای ایرانی ارد بزرگ : برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. آن پیرمرد هم ارزش میهن را می دانست و تا آخرین دمادم زندگی برای نگاهبانی از آن کوشید.
چند روز مانده به سالگرد ثبت ملی دماوند بهعنوان نخستین اثر طبیعی در فهرست آثار ملی کشور، خبری عجیب و خندهدار مبنی بر آسفالت کردن هفت کیلومتر از مهمترین مسیر کوهپیمایی این قله منتشر شد که نشان میدهد ، اقدامات در ظاهر مهم، بدون تأثیرگذاری و البته پیگیری میمانند . محل آسفالتشده در دامنهی کوه دماوند معروف به جادهی گوسفندسرا، یکی از مسیرهای عبور و مرور و صعود به قلهی دماوند برای کوهنوردان و گردشگران است . به گفتهی محمود شعاعی ـ رییس فدراسیون کوهنوردی ـ عملیات آسفالت این جاده پنچشنبهی هفتهی پیش انجام شده است و در دو روز گذشته نیز کامیونها برای اجرای عملیات آسفالت به محل رفتهاند . نکتهی قابل توجه در سخنان رییس فدراسیون کوهنوردی این است که اقدام به آسفالت کردن دماوند به این سادگی انجام نمیشود ، مگر با اجازهی مقامات بالاتر منطقه . بنا به گفتهی او ، پیش از این نیز دادن مجوزهای غیراصولی برای استخراج خاک پوکه در ارتفاع 3600 متری از سطح دریا سبب زخمی شدن کوه شده است ، چراکه حفاران با نتیجه نگرفتن از حفاریهای خود بهراحتی بهسراغ منطقهی دیگری میروند و آنجا را هم زخمی میکنند . جالبتر اینکه با وجود اعتراضها و نگرانیهای دوستداران طبیعت ، تا بهحال اقدام مؤثری برای توقف آسفالت کردن دامنهی کوه دماوند از سوی هیچ نهادی انجام نشده است ... رییس فدراسیون کوه نوردی و صعودهای ورزشی با ابراز تاسف از ادامهی روند تسطیح کردن مسیر گوسفندسرا در دامنهی کوه دماوند گفت: همه کمر همت بستهاند که قله دماوند را از بین ببرند. محمود شعاعی در گفتوگو با ایسنا ، اظهار کرد: هم اکنون از نزدیک شاهد هستم که چگونه برخی افراد کوه دماوند را از بین میبرند . کار تسطیح کردن مسیر علیرغم این که به مسوولان اطلاع دادیم، تعطیل نشده و سه شنبه نیز تا ساعت 18 و 30 دقیقه ادامه داشته است .وی افزود: شاهد هستم که چندین کامیون و ماشین آلات راهسازی کار تسطیح کردن مسیر را انجام میدهند و کسی نیست که جلوی آنها را بگیرد ...
بسیاریاز سخنرانان موفق بهخصوص در حوزه قانون جذب نظیر ایسترهیکس نظریه جالبیدارند. آنها میگویند اگرانسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا میخواهد تمرکزکندیک زنگ بزرگ درکاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخصجلبمیکند.
اگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تماماستوکل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند. اگر آرزوستبرآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.
در نگاهاول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد. 68 ثانیه یعنی فقط یکدقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد میگویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاریندارد؟!
خوب آیاشما هم همین طور فکر میکنید؟ بسیار عالی است! امتحان کنید. خواهید دید که هنوز 18ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف میشود. ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتانظاهر میشود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی هابردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...
ما عادتکرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم. ماصبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریمشروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.
بدوناینکه 68 ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن رابه این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوبارهکار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعدخوابیدن.
هر ساعت 60 دقیقه است و شبانه روز شاملا 24 تا 60 دقیقه یعنی هزارو چهارصد و چهل دقیقه استاما ما خیلی مواقع در این 1440 دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم 68 ثانیه روی یکموضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!
بهراستی این فکر پر جست و خیز که نمیتواند 68 ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟! فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد. پیر و جوان و زن ومرد هم نمی شناسد. فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکرصلاح می داند متمرکز شود، مطمئنا به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است،کارآیی ندارد و فلج می شود. باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و بهسراغ ذهن ناآرام خود برویم و 68 ثانیه آن را مهار کنیم. 68 ثانیه به شرایطی که الاندر آن قرار داریم بیندیشیم. 68 ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیمفکر کنیم. 68 ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و 68 ثانیه دیگر به این فکرکنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر میکنیم.
کایناتبیرون از بدن ما گوش به فرمان ماست تا هر چه را می خواهیم به او ابلاغ کنیم. اما بهیک شرط و آناین است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم. 68 ثانیه یک جابایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم.
چند وقت پیش در گفتگویی ابدی حرفهاش را چنین توصیف کرد: «من از این کلمه خیلی بدم میآید اما مجبورم از آن استفاده کنم. بدلکاری یک بخش جداگانهای برای تکمیل کردن و به وجود آوردن انگیزه در هر فیلمی است. چیزی است که میتوانم بگویم آرزوی هر جوانی است به خاطر هیجان تپش قلب، ماجراجویی و این طور چیزهایش. یک ورزشی است که به طور علمی به صورت هنر به نمایش در میآید. میشود گفت تعریف این کار برای شخص با شخص فرق میکند. برای من اما زندگی روزمره است. برای من عشق است» و او هنگام اجرای حرفه مورد علاقهاش از دنیا رفت
قاتل اتوبوس بود
پیمان ابدی بدل کار مشهور ایرانی بعد ازظهر امروز چهارشنبه به هنگام بدل کاری در صحنه ای از فیلم چشم های نامحسوس در جادهامامزاده داود(ع) جان باخت. این حادثه زمانی رخ داد که مرحوم ابدی از اتوبوس اتشگرفته و بی راننده خود را به جای بازیگر فیلم به بیرون پرت کرد اما متاسفانه در اینلحظه فرمان اتوبوس می پیچد و اتوبوس به روی بدلکار می رود که باعث کشته شدن وی میشود. تصویربرداری فیلم چشم های نامحسوس به تهیه کنندگی علی اصغر صادقی از اواخرفروردین ماه امسال برای نمایش در شبکه اول سیما اغاز شده بود. این فیلم اولین تجربهدکتر محسن موسویان به عنوان کارگردان فیلم است و از مضمونی پلیسی برخوردار می باشد. پیمان ابدی 37 ساله در سال 1351 در محله یوسف آباد تهران متولد شد و عضو گروه "اکشنکانسرت" یکی از 4 تیم مهم بدلکاری در شهر کلن المان بود. او بدلکار مجموعه هایتلویزیونی" هشدار برای کبری 11 یا پلیس بزرگراه" و" پلیس موتور سوار" بود. ابدی بهزبانهای المانی، ایتالیایی، اسپانیایی و انگلیسی تسلط داشت و در رشته روانشناسیورزشی تا مقطع دکترا تحصیل کرد و همچنین تحصیلات تخصصی در رشته سینما به ویژهکارگردانی داشت. رشته تخصصی ورزشی پیمان ابدی شیرجه ازاد بود که 27 مدال طلا وچندین مدال نقره در مسابقات المان کسب کرد و رکورد شیرجه آزاد وی هنوز در المانشکسته نشده است. وی با بدلکاری در فیلم های مشهور در خلق و طراحی صحنه های هیجانانگیز و باور نکردنی، مهارتهای علمی، فنی و شخصی خود را به نمایش گذاشته است. پیمانابدی حدود 3 سال پیش به کشورش ایران بازگشت و یک کلاس حرفه ای بدلکاری تاسیس کردهبود
دورنمای سال جهانی نجوم کمک به شهروندان جهان در راستای بازشناخت موقعیتجهانیشان در روز و شب آسمان و در عین حال برانگیختن یک حس شگفتی و کاوش در آنهااست. سال جهانی نجوم که به مناسبت چهارصدمین سالگرد استفاده از تلسکوپ نجومیبرای نخستین بار توسط گالیلئو گلیله برگزار میشود، یک جشن جهانی نجومی و همکاریاجتماعی و فرهنگی خواهد بود. هدف اصلی این برنامه جلب توجه جهانیان، بخصوصجوانترها، به نجوم و دیگر علوم با شعار "جهان، از آن تو تا بکاوی" است. فعالیتهای سال جهانی نجوم در سطوح مختلف جهانی، بویژه سطوح ملی و محلی،انجام میشوند. گروههای ملی در هر کشور برای آماده سازی فعالیتهای سال 2009تشکیل شده اند که این گروهها روابط پایداری بین منجمان حرفه و آماتور، مراکز ملی ودانشجویان ایجاد میکنند
5: بازدید امروز 14: بازدید دیروز 147565: مجموع بازدیدها
منوها
من
در
سرزمینی
زاده
شده
ام
که
کوه
هایش
تنها
میخ
سترگ
سنگی
نبودند.
من
در
سرزمینی
زاده
شده
ام
که
کوه
هایش
سرچشمه
آبادانی
اند.
سرچشمه
ی
داستان
ها و
اسطوره
ها و
فرهنگ
ها
سرزمینی
که
کوه
هایش
به
وسعت
تاریخ
در
دل
خود
قصه
دارند.
سرزمینی
که
بر
فرازای
دماوندش
آرش
ایستاد
و
کمانش
مرز
ایران
را
گرفت.
و در
دامنه
های
همین
دماوند
فریدون
ضحاک
را
در
بند
کشید
تا
بد
کردان
بدانند
که
در
ایران
پلشتی
و
بدی
تا
همیشه
در
بند
است.
من
در
سرزمینی
زاده
شده
ام
که
بر
فراز
سبلانش
دریاچه
ای
است
که
آب
آن
نیرو
بخش
است.
می
گویند
کشتی
نوح
بر
فراز
همین
سبلان
در
میان
آب
های
سرکش
آرام
گرفت
و می
گویند
زردتشت
بر
فراز
همین
کوه
آرامیده
است.
من
در
سرزمینی
زاده
شده
ام
که
قالیچه
ی
حضرت
سلیمان
بر
بلندای
کوه
سلیمانش
ایستاد.
کوهی
که
اکنون
تخت
سلیمان
می
نامندش.
من
در
سرزمینی
زاده
شده
ام
که
فرهاد
بر
دیواره
کوه
بی
ستون
آن
برای
عشقش
کتیبه
تراشید.
کوه
های
سرزمین
من
سرشار
از
قصه
ها و
اسطوره
ها
هستند.
کوه
های
سرزمین
من
زندگی
بخش
اند.
من
کوه
های
سرزمینم
را
دوست
دارم...